سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 443 ، بازدید دیروز: 2003 ، کل بازدیدها: 13098528


صفحه نخست      

به خود گفتم از عمر رفته چه ماند؟

بدست علیرضا بابایی در دسته مظاهر مصفا تاریخ : 91/9/28 ساعت : 1:33 صبح

دل خسته لرزید و گفتا دریغ

 

به خود گفتم از عمر رفته چه ماند؟

دل خسته لرزید و گفتا دریغ

به دل گفتم از عشق چیزیت هست؟

بگفتا که هست آری اما دریغ

بلی از من و عمر ناپایدار

نمانده ست بر جای الا دریغ

شب و روزها و مه و سالها

گذشتند و ماندند برجا دریغ

رسیدند هر روز و شب با فسوس

گذشتند هر سال و مه با دریغ

رسیبدند و گفتم فسوسا فسوس

گذشتند و گفتم دریغا دریغ

 

مظاهر مصفا


دیگر اشعار : مظاهر مصفا
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن